نیوز موزیک

ساخت وبلاگ

حسبِ‌حالی ننوشتی و شد ایامی چند

محرمی کو؟ ــ که فرستم به تو پیغامی چند

ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند

چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب

فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند

قندِ آمیخته با گل نه علاج دلِ ماست

بوسه‌ای چند برآمیز به دشنامی چند

زاهد از کوچه‌ی رندان به سلامت بگذر

تا خرابت نکند صحبتِ بدنامی چند

عیب می جمله چو گفتی، هنرش نیز بگو

نفی حکمت مکن از بهر دلِ عامی چند

ای گدایان خرابات، خدا یار شماست!

چشمِ اِنعام مدارید ز اَنعامی چند

پیر میخانه چه خوش گفت به دردی‌کش خویش

که: «مگو حال دل سوخته با خامی چند»

حافظ از شوق رخ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا، نظری کن سوی ناکامی چند

دسته بندی‌ها: عشق و عرفان

برچسب‌ها : <<>>

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 277 تاريخ : چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 23:44

Shahidiموسیقی‌ مقامی ایران زمین همواره به عنوان منبعی بزرگ از نغمه‌های زیبا بکر و ماندگار، موسیقی‌ ردیفی‌ و اصیل دیارمان را آراسته است. امشب تصنیفی با ملودی کردی که به زیبایی‌ توسط استاد جواد معروفی در مایه افشاری تنظیم شده را با صدای استاد عبدالوهاب شهیدی پیش کش شما دوستان نازنین مینمایم. ترانه زیبای این تصنیف ماندگار از استاد رحیم معینی کرمانشاهی است و در برنامه گلهای رنگارنگ ۳۰۵ به اجرا در آمده است.

ز جهان دل برکندم تا شوری پیدا کردم
تو پریشان مو کردی چون مجنون صحرا گردم
ز تو نوشین لب باشد هم درمان و هم دردم
دلم از خون چون مینا لبریز و من خاموشم
شب هجران جای می خوناب دل می نوشم
ز خیالت برخیزد بوی گل از آغوشم
تو سیه چشم از چشمم تا دوری من بیمارم
تو سیه گیسو هر شب در خواب و من بیدارم
تو لب میگون داری من اشک گلگون دارم
ز تو دل گر برگیرم از غم دیگر می میرم
به خدا دور از رویت از جان شیرین سیرم

http://hemmaty.com/wp-content/uploads/2016/03/به_کجا_رفت.mp3

دسته بندی‌ها: فیلم و موسیقی,موسیقی

برچسب‌ها : <<>>

- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 1564 تاريخ : چهارشنبه 19 اسفند 1394 ساعت: 21:36

دسته‌ها

آرشیو مطالب

لینکدونی

پربازدیدترین

حمایت میکنیم



- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 247 تاريخ : شنبه 15 اسفند 1394 ساعت: 23:47

سکوت و تسلیم در مرکزِ این آموزش است. تسلیم یعنی پذیرشِ اتفاقِ این لحظه قبل از قضاوت. معنی‌اش این نیست که ظلمِ دیگری را، قبول می‌کنیم، منِ ذهنی این را می‌گوید. نه این اشتباه است. تسلیم به این معنی که واکنش نشان نمی‌دهیم. تسلیم، شما را به خِرَدِ زندگی، وصل می‌کند. خِرَدِ زندگی راهنمایِ شما خواهد بود. ولی این مزاحمتِ فعلی را باید رفع کرد.

گنج حضور نمی‌گوید: اگر دزد به خانه‌تان آمد، اجازه بدهید اموالِتان را ببرد. گنجِ حضور می‌گوید: اگر دزد به خانه‌تان آمد، واکنش نشان ندهید. پذیرشِ اینکه دزد همین الآن در خانه است و ما در این اتاق و او در اتاق دیگری است، این یک هشیاریِ خردمندانه در شما ایجاد می‌کند، واکنش بروز نمی‌دهید.

آنموقع، آن هشیاری، به شما می‌گوید چکار باید بکنید که دزد را رد کنید. نه اموالِ شما را بِبَرَد و نه شما را بکشد. بعضی موقع‌ها مردم فکر می‌کنند که پذیرشِ اتفاقِ این لحظه، یعنی اینکه مردم هر کاری می‌کنند ولو اینکه حقِ‌ ما را می‌خورند و به ما توسری می‌زنند، اشکالی ندارد. نه، این نیست.

تسلیم یعنی، پذیرشِ اتفاقِ این لحظه، شما را به خِرَدِ درونِ‌تان وصل می‌کند، برای اینکه شما را از جنسِ آن هشیاریِ می‌کند که قبلاً بودید. (قبل از اینکه جذبِ ذهن شوید.) بنابراین آن هشیاری خردمندانه برخورد می‌کند.

دسته بندی‌ها: گنج حضور

برچسب‌ها : <<>>

- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 253 تاريخ : پنجشنبه 13 اسفند 1394 ساعت: 1:40

ﺑﺴﻮﺯ ﺍﯼ ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺧﺎﻣﯽ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﺑﻮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﺗﻮ
ﮐﺠﺎ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺁﺗﺶ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﻮﯼ ﻋﻮﺩ ﺁﯾﺪ

—————-

مرگ هر یک ای پسر همرنگ اوست
پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست

پیش تُرك  آیینه را خوش رنگیست
پیش زنگی آینه هم زنگیست

آنک می‌ترسی ز مرگ اندر فرار
آن ز خود ترسانی ای جان هوش دار

روی زشت تست نه رخسار مرگ
جان تو همچون درخت و مرگ برگ

مولانا معتقد است که مرگ برخلاف آنچه پنداشته می شود، ترس آور نيست .
در واقع ترس از مرگ، ترس از خود است.
مرگ هر كس همرنگ اوست . هركس بر حسب كيفيت زندگی خود پاداش می يابد و مرگ كاملاً متناسـب است با نوع زندگی فرد.

تُرك (سفید، زیبارو)

دسته بندی‌ها: الماس هایی از مولانا

برچسب‌ها : <<>>

- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 227 تاريخ : شنبه 8 اسفند 1394 ساعت: 19:04

من نخواهم عشوه هجران شنود
آزمودم، چند خواهم آزمود ؟

————

عشوه هجران :
درد دوری که از هم هویت شدگی ها ایجاد میشود.

———————————————

آبِ گل خواهد که در دریا رود
گِل گرفته پای او را می کشد.

دسته بندی‌ها: الماس هایی از مولانا

برچسب‌ها : <<>>

- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 263 تاريخ : شنبه 8 اسفند 1394 ساعت: 19:04

درد است که آدمی را راهبر است. در هر کاری که هست، تا اورا درد آن کار و هوس و عشق آن کار در درون نخیزد، او قصد آن کار نکند و آن کار بی درد در او را میسرنشود – خواه دنیا، خواه آخرت، خواه بازرگانی، خواه پادشاهی، خواه علم، خواه نجوم و غیره، تا مریم را درد زه پیدا نشد، قصد آن درخت بخت نکرد که:

فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ ( آنگاه درد زایش مریم را به درخت خرمایی آورد -مریم -23) – اورا آن درد به درخت آورد، و درخت خشگ میوه دار شد.

تن همچون مریم است، و هریکی عیسی داریم: اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید، و اگر درد نباشد، عیسی، هم از آن راه نهانی که آمده، باز به اصل خود پیوندد – الا ما محروم مانیم و از او بی بهره.

جان از درون به فاقه و طبع از برون به برگ،
دیو از خورش به هیضه و جمشید ناشتا.

اکنون بکن دوا که مسیح تو بر زمی است؛
چون شد مسیح سوی فلک، فوت شد دوا.

فاقه (فقر) – زمی (زمین)

شرح (استاد قمشه ای)

– فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ …: جزئی است از آیۀ 23 سورۀ مریم که مضمون آن با دو آیۀ بعد چنین است:

آنگاه درد زایش مریم را به درخت خرمایی آورد،
و مریم گفت: ای کاش پیش از این مرده بودم.
و نامم از صفحۀ عالم بکلی محو شده بود!
پس او را ندا رسید که: محزون مباش؛

پروردگارت در زیر پای تو چشمۀ آبی جاری کرده است،

و درخت را تکان ده تا از آن بر تو خرمای تازه فرو ریزد.

درد، نزد مولانا و دیگر عارفان، همان طلب و شوق و ادراک جدائی از عالم وصال و سعادت است، این درد اصل همۀ درمانها و جوهر دین و مایۀ وصول به جمله برکتها و زایندۀ لطیفۀ نهانی انسانیت است که از آن تعبیر به مسیح می کنند.

عطار در منطق الطیر گوید:

ذره ای دردم ده، ای درمان من!
زانکه بی دردت بمیرد جان من.

ذره ای درد از همه آفاق به؛
در دو عالم یک دل مشتاق به.

کفر کافر را و دین دیندار را؛
ذره ای دردت دل عطار را.

شاید بتوان گفت که بخش اعظم مثنوی و دیوان شمس و غزلیات حافظ و سعدی و دیگرشاعران مکتب عراق در بیان همین درد اشتیاق و شعله فراق است که گاه آن را “غم عزیز” و ” الم لذیذ” گفته اند، و گاه به خال خماری و مستی تشبیه کرده اند، و گاه سوز دل و اتش عشق خوانده اند.

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق.
آتش است این بانگ نای و، نیست باد / هر که این آتش ندارد نیست باد!

(مثنوی)

در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست / ای دل، به درد خو کن و نام دوا مپرس.

(حافظ)

عبوس زهد به وچه خمار ننشیند/ مرید حلقۀ دردی کشان خوشخویم.

(حافظ)

در عین ناتوانی، همچون نسیم خوش باش/ بیماری اندر این ره خوشتر که تندرستی.

(حافظ)

سخن عشق، چو بی درد بود، سرد بود،

جز به گوش هوس و جز به زبانی نرسد. (دیوان شمس)

مولانا خود، در مثنوی، چندین بار به درد مریم – که همان مقام طلب است – اشاره کرده و لطایف بسیار در این باب آورده است:

زین طلب بنده به کوی تو رسید؛ درد مریم را به خرما بن کشید.

این طلب همچون خروسی در صیاح؛ می زند نعره که: می آید صباح!

این طلبکاری مبارک جنبشی است؛ این طلب در راه حق مانع کشی است.

در طلب زن دائماً تو هر دو دست؛
چون طلب در راه نیکو رهبر است.

هر که را بینی طلبکار، ای پسر،
یار او شو، پیش او انداز سر.

کز جوار طالبان طالب شوی.
وز ظلال غالبان غالب شوی.

همچو مریم، جان، از آسیب جیب، حامله شد از مسیح دلفریب.

آن مسیحی نه که بر خشگ و تر است، آن مسیحی کز مساحت برتر است.

مریمان بی شوی آبست از مسیح؛ خامشان بی لاف و گفتاری فصیح.

صیاح (آواز، بانگ کردن)

در دیوان شمس نیز مولانا به ماجرای مریم و سر حاملگی او و تعمیم داستان پرداخته است:

خرما باغی که بهر مریمان

میوه های نو زمستان می رسند!

ما را چو مریم بی سبب از خار خشگ آید رطب؛
ما را چو عیسی بی طلب در مهد آید سروری.

- - , .

نیوز موزیک...
ما را در سایت نیوز موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان newsmusic بازدید : 234 تاريخ : شنبه 8 اسفند 1394 ساعت: 19:04